باز هم یه آهنگ قدیمی



این ترانه قدیمی یه حس نوستالوژیک برام داره. منو میبره به سالهای دور که کلاس سوم و چهارم دبستان بودم و تازه مفهوم عشق رو داشتم درک میکردم؛ اونم چه جایی: توی صف نونوایی و عادت هر روزه خریدن نون برای یه خانوار ده نفره که هم همیشه برای توی صف ایستادن و کرکر تنور نونوایی رو شنیدن و هی پابه پا شدن و خستگی ساق پاها میون بازی فوتبال روزهای گرم تابستون، قرعه فال به نام من بود، تا دل از زمین خاکی پشت شهربانی بکنم و بدوم برم توی صف تا سیه چشمی رو ببینم که آخرشم نتونستم بدونم و بفهمم اصلا کی بود و از کجا میومد و حتی اسمش چی بود.

همه اون سالهای من گذشت به عشقی که نسیم وار اومد و نسیمواره رفت. و در تمام روزهاش، این ترانه ورد زبونم بود؛ بی اون که بدونم این قایق کاغذی، روی رود خروشان زندگی چه ها خواهد دید.


واسه سالها دنبال این ترانه بودم تا امشب که خیلی اتفاقی افتادم مجددا در پی اش. با این خیال که یکی از ترانه های مرحوم مهستیه. اما خیلی جالب بود که فهمیدم خوانندش خانمیه به نام روح انگیز (بتول) عباسی. 


واسه دل خودم و به یاد اون سالهای دور بیخوابیهای شبانه و آه کشیدنهای معصومانه زیرنور ماه، میذارمش واسه دانلود. هر کی خوشش نیومد، فقط بهم نخنده!


لینک دانلود:



http://s3.picofile.com/file/7396940428/04_Mioone_In_Hame_Adam.mp3.html





نظرات 3 + ارسال نظر
وحــــیده پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:28 ب.ظ http://hamishe-eshgh.blogsky.com

سلام بر علی آقا، دوست عزیزم
حال شما خوبه؟
خواهش میکنم.دلتنگ شما بودم...
بله،بسیار موثر و جالب و راهگشا بوده کتابی که فرستادی.بازم تشکر میکنم.اما کاش ایمیلت باز میشد. من هم کتابی به شما معرفی کردم که خوندن اون درست همین حالی رو به من داده و میده که با این کتاب به شما دست داده. انشاالله به موقعش باز میشه و هم شما استفاده میکنی و هم من فیض میبرم...
خوشحال میشم اگر مایل بودی،بشنوم هر چی گفتنی داری.
آخ که این زندگی رو هر چه میکاوی،باز هم ناشناخته و ناپیدا توش باقی میمونه...اما چشممون که فقط به یه نفر باشه،تمام اون چیزی رو که باید؛کشف و پیدا میکنیم.
امیدوارم تمام مراحلی رو که دوست داری و خدا میخواد،یکی بعد از دیگری تجربه کنی.
مطلبت رو خوندم،و آهنگارو هم دانلود کردم...
از آهنگ اول خیلی خوشم اومد و آهنگ دوم رو هم همین الان دارم گوش میکنم؛من تا به حال موسیقی تالشی گوش نکرده بودم اما برام جالبه...
ای وای؛اختیار داری شما،این حرفا چیه؟
کسی از کسی جلو نیست،جلو عقبی وجود نداره؛همهء ما همون جایی هستیم که باید باشیم.همه همون کاری رو میکنن که باید؛به وقتش میفته اون اتفاقی که باید بیفته...
خیلی لطف داری شما به من.ممنونم...
نفرمایید،شما اول جوونیته ها! فراموش نکن،مسیر پیش روت بینظیره...همین راه در عین پیر کردن روح،چنان طراوتی به آدم میبخشه که از یه فرد جوان هم شاداب تر میشی...
برای شنیدن حرفات،بسیار مشتاق تر از اون چیزی هستم که شما فکر میکنی...منتظر لحظات آینده هستم...
ممنونم؛انشاالله روزها رو به شیرینی و همراه با تجارب عالی سپری کنی و اون چیزی رو که باید بیشتر و بیشتر به دست بیاری..
در پناه خدای مهربون

سلام دوست گلم!
متشکرم از اینهمه لطف و توجهت. واینهمه مطلبی که برام نوشتی.
راستش من نه تعارفی کرده بودم و نه زیاده گویی. حرف، عین حرف دلم بود.
ممنونم از همه خوبیهات و از همه محبتت؛ اینو بارها هم بهت گفتم. خیلی بهم محبت کردی قبل از عید و توی اون روزهایی که امیدوارم نصیب کافر هم نشه.
و عذرخواهم که درگیر یه کارم که (فکر کنم قبلا بهت گفتم) تا اواسط تیر ماه وقتمو کامل میگیره و نمیذاره جز شبهای دلتنگیم (مثل امشب) بیام سری به اینجا یا حتی اینترنت بزنم. انشالله از اون به بعدش میام و پررنگ در خدمتت هستم.
شاد و دلشاد و آزاد باشی هماره و هزارباره!
تا فرصتی دیگه، بدرو!

شکیل پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ق.ظ http://shakil35.blogfa.com

تو هم وبلاگت خوبه دلگیره اما خب من خوشم اومد

آتش بگیر تا که ببینی چه میکشم
احساس سوختن به تماشا نمیشود


ممنونم از شما

شکیل سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:22 ق.ظ http://shakil35.blogfa.com

خدایا میشه ما رو امتحان کنی ببینی جنبه پولدار شدنو داریم یا نه ؟
امتحانش که ضرری نداره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد